آرتینآرتین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

دونه انارم

هیولای ختنه

1392/7/29 18:24
نویسنده : مامان مژگان
485 بازدید
اشتراک گذاری

جیگیلی مامان بیست و سه روزت بود که با خاله مرجان بردیمت بیمارستان واسه ختنه کردنت.

از قبل راجع بهش خیلی تحقیق کردم که چه زمانی و چه جوری بهتره برات. فهمیدم که باید قبل از 2 سال انجام بشه که توی ذهنت نمونه .بابا مهدی که میگفت بذار بزرگ بشه براش جشن بگیریم.

خلاصه یکشنبه 20 مهر رفتیم بیمارستان و پس از پذیرش بردنت توی اتاق عمل. خاله مری نذاشت من بمونم اونجا من رفتم بیرون ولی همینکه صدای گریتو شنیدم انگار جیگرمو آتیش زدن. میخواستم برم دکترو بزنم له کنم سنگ دلو. بعد یه ربع که دادنت به خاله مرجان منم اومدم بغلت کردم جفت انگشتای منو فشار میدادی و گریه میکردی. وقتی خاله مرجان گفت با دیدن اون شالشو سفت چسبیدی و روی گونه هات پر اشک بود میخواستتم بمیرم برات. خیلی بیقراری میکردی جوری که یکی از پرستارا میگفت براش شیاف استفاده کنید که دکترت مخالفت کرد. دوتا نینی دیگه هم ختنه کردن سه تایی دل به دل هم داده بودین اونجارو گذاشته بودین روسرتون.گریهگریهگریه

بعد هم توی خونه کلی گریه کردی جوری که خاله مرجان شب پیشت موند. ببه ابا مهدیتم بهش گفته بودم نیاد آخه دل دیدن گریه هاتو نداره ولی با شیرینی اومد کلی هم شوخی شوخی به من و خاله مرجان غرغر کرد...

 

 

 

 

شیش روز بعد هم حلقت افتاد هورررررررررررررررررررااااااااااااااا مبارکه گل پسرم

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دونه انارم می باشد